بگوتاصبح چندآدینه ماندست

صفحه خانگی پارسی یار درباره

وقتی دانشجویان انگلیسی تجمع میکردند، BBC مستند پخش میکرد

خبرنامه دانشجویان ایران: حسین عابدینی مدیرکل اخبار خارجی صدا و سیما در گفت و گویی به عملکرد بی‌بی‌سی فارسی در ماجراهای اخیر لندن پرداخته است.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» وی می‌گوید الان بر اساس نظرسنجی هایی که انجام شده‌، مخاطب بی‌بی‌سی فارسی به شدت کاهش پیدا کرده است. اوج مخاطب آنها مربوط به همان دوران انتخابات بود.بی‌بی‌سی هم مثل voaمی شود. روزگاری بازار صدای آمریکا خیلی داغ بود.اما کم کم مردم آن را پس زدند.نمی گویم الان صدای آمریکا مخاطب ندارد‌، اما می گویم نسبت به گذشته، ریزش زیادی داشته است. در مورد بی بی سی فارسی هم نظرسنجی ها همین را نشان می دهد که از هشت ماه قبل تا کنون مخاطبش به زیر 25 درصد رسیده اند.

مشروح این گفت و گو را به نقل از هفته نامه پنجره بخوانید:

شما به اتفاقات اخیر لندن چگونه نگاه می کنید؟

داستان از جایی شروع شد که آقای نیکلی که در دولت ائتلافی‌، پست معاونت دولت را دارد‌، در جریان رقابت‌های انتخابی‌اش قول دادکه اگر حزبش رای بیاورد‌، مطمئنا کاری خواهد کرد که شهریه ها افزایش پیدا نکند. این اتفاق نیفتاد و مردم انگلستان مخصوصا دانشجویان به خشم آمدند. وقتی صحبت تصویب این طرح شد مردم انگلستان همان طور که در آنجا معمول است‌، علیه دولت دست به راهپیمایی زدند و مخالفت خودشان را اعلام کردند. اما دیدید که مجلس برای افکار عمومی اهمیتی قائل نبود و طرحش را تصویب کرد. بعد هم تظاهرات‌‌، گسترده تر شد‌، پلیس دست به خشونت زد و آن حادثه خونین اتفتق افتاد . آنوقت شما دیدید که بی بی سی چطور عمل کرد. همه‌ی شبکه ها پوشش زنده دادند . اما دوربین های آنها خاموش شده بود. مردم انگلستان الان این پرسش جدی را از دولت مردانشان دارند که چرا از یک سو باید در معرض برنامه ی ریاضت اقتصادی قرار بگیند از سوی دیگر دولتشان پول آنها را صرف اداره ی رسانه ای کند که حتی مسائل داخلی کشورشان را هم به درستی پوشش نمی‌دهند.

البته پخش زنده هم داشتند؟

بله‌، اما در مقابل حوادث و حجم بالای پوشش رسانه های دیگر‌، بی بی سی تقریبا کاری نکرد. نه رنگ پاشیدن به مجسمه‌ی چرچیل و نه حمله به شاهزاده، هیچ کدام را کامل پوشش ندادند. ما الان تمام برنامه ی های بی‌بی‌سی و بقیه‌ی شبکه در آن روز را از اول تا آخر ضبط شده داریم. می توانید این ها را مقاسیه کنید.حتی من یادم هست در لحظاتی که بقیه‌ی شبکه پخش مستقیم لندن را داشتند. بی‌بی‌سی فارسی مستند پخش می‌کرد.

یعنی یک جور سیاست دوگانه...

همین دیگر! آن ها برای فعالیت رسانه ای دموکراسی و هر چیزی را که فکرش را بکنید دو نسخه دارند.یکی برای خودشان و یکی برای بقیه‌ی دنیا!فکرش را بکنید در یکی از جشن تولد های ملکه الیزابت ‌، سه روز متوالی هر روز نزدیک سه ساعت از مراسم تولد او برنامه پخش می کردند، سوژه ای که کمترین ارزش خبری ندارد.آن وقت از کنار این همه اتفاقی که در لندن افتاد بی تفاوت گذشتند و به تعبیر خودشان  ignore کردند.

حالا شما ببینید همین بی بی سی فارسی‌، با ماجرای سکینه محمدی آشتیانی چگونه برخورد کرد. به این نمی‌پردازند که او بعد از تبانی، قتل کرده، می گویند چرا جمهوری اسلامی این کار را کرده است. اما نوبت خودشان که می رسد به جای اینکه از مطالبات دانشجویان حرف بزنند می گویند آنها اخلال گرند. سطحش را هم تا دلتان بخواهد پایین آوردند مثلا اینکه چهار تا دانشجو حرفشان شده و حالا سر دو نفرشان خونی هم شده !در رویدادهای مشابه در کشورهای دیگر از جز به کل می رسند. یک نفر اگر جایی باتوم بخورد با خانواده و دوست و فامیل و حتی آرایشگری که سرش را اصلاح می کرده ، صحبت می کنند . دو شب قبل از انتخابات ایران نوبت شما به موضوع تقلب در انخابات ایران پرداخت . خب حالا هم بیایند یک نوبت شما برای خودشان بگذارند دست کم موضوع را برسی کنند.

می خواهم کمی بیشتر در باره‌ی شگردهای رسانه ای صحبت کنیم.

خب شما احتمالا در بقیه‌ی مطالبتان به بخشی از این موارد پرداخته باشید اما من می خواهم به «فوری ساختگی» اشاره کنم. در جریان همین حوادث بعد از انتخابات‌، بی‌بی‌سی فارسی همیشه به همین شیوه متوسل می‌شد .علی الدوام می نوشت خبر فوری‌، عکس  فوری2، تازه ترین تحولات و...در حالیکه واقعا فارق از اینکه شما چه نگاهی به ماجرا داشتید‌، هیچ موضوع فوری در میان نبود. یک جور جو ایجاد می کردند که خب در مورد وقایع لندن از این چیزها خبری نبود.

مشخصا درباره‌ی بی بی سی فارسی چه می توان گفت؟

در مورد بی بی سی فارسی، ماجرا دست کم برای مردم ما رنگ و بوی دیگری هم داشت. این طی یک سال و نیم تلاش کردند که به اصطلاح روی تحولات بعد از انتخابات در جمهوری اسلامی زوم کنند و دائما درباره‌ حفظ حقوق معترضان نصیحت هایی می کردند.الان این برگشته به خودشان و مردم هم انتظار دارشتند که حداقل در مورد خودشان هم رعایت کنند.اما دیدیم بی بی سی فارسی این کار را نکرد.

این روی مخاطب بی بی سی فارسی در ایران تاثیری گذاشته؟
شک نکنید.الان بر اساس نظر سنجی هایی که انجام شده‌، مخاطب بی‌بی‌سی فارسی به شدت کاهش پیدا کرده است.اوج مخاطب آنها مربوط به همان دوران انتخابات بود.بی‌بی‌سی هم مثل voaمی شود.روزگاری بازار صدای آمریکا خیلی داغ بود.اما کم کم مردم آن را پس زدند.نمی گویم الان صدای آمریکا مخاطب ندارد‌، اما می گویم نسبت به گذشته، ریزش زیادی داشته است. در مورد بی بی سی فارسی هم نظرسنجی ها همین را نشان می دهد که از هشت ماه قبل تا کنون مخاطبش به زیر 25 درصد رسیده اند.

این نظر سنجی کی و توسط چه کسی انجام شده؟

آن چه من عرض کردم مربوط به یک نظر سنجی رسمی نیست. یک کار محدود بوده . البته لازم است واقعا یک پژوهش جامع و نظر سنجی دقیق در این باره انجام شود.البته شما شک نکنید که مدیران بی‌بی‌سی فارسی چنین نظر سنجی ای کرده اند و از ریزش مخاطبان‌شان هم خبر دارند.برای این حرفم دلیل هم دارم.شبکه ای مداوم روی خبر و تحلیل خبر مانور می دهد‌، حالا دارد سریال پخش می کند.آن بی بی سی فارسی که ما می شناختیم‌، خبر بود وتحلیل و میز گرد. برنامه‌های سرگرمی‌اش هم محدود بود.حالا دارد سریال با دوبله فارسی پخش می کند.من این کار در این شبکه خبری را به در و دیوار زدن برای داشتن مخاطب می دانم. نکته بعدی این که الان خیلی ها روش های بی‌بی‌سی فارسی تردید دارند.الان این پرسش جدی است که آیا مطالبی که دائما در قالب تماس بینندگان و شنوندگان و ایمیل های آن‌ها مطرح می شد‌، واقعا از ایران بود یا از اتاق بغلی!این مسئله قابل راستی آزمایی نیست. اما مخاطب قبلا اعتماد می کرد. اما حالا خیلی ها بی بی سی فارسی دست کم با اعتماد قبلی نگاه نمی کنند.

می خواهید بی‌بی‌سی فارسی را بی اهمیت جلوه دهید؟
نه می گویم اهمیت فوق العاده دارد‌، نه می گویم اهمیت ندارد.من دارم اوضاع را تحلیل می کنم.اما این را هم نباید فراموش کنیم که فقط ریزش مخاطب بی‌بی‌سی فارسی مهم نیست.رسانه ملی باید به فکر ترقی باشد.واقعیت این است که آن ها از ما حرفه‌ای تر هستندآموزش دیده‌اند‌، کارشان را بلدند و هزینه هم می کنند.غربی ها در این زمینه از ما جلوترند و انگلیسی ها هم از غربی ها.


حماسه 9 دی

حماسه 9 دی
روز اتمام حجت

خبرنامه دانشجویان ایران *: مدارای نظام و رهبری در برابر جریان فتنه که با هدف آگاه سازی آنها و بوجود آوردن شرایط برای جبران اشتباهات انجام شد، با واکنش مناسبی روبرو نشد و پس از خدشه دار شدن پی در پی  مرزهای فکری و ارزشی انقلاب و نظام، این بار جسارت ها متوجه ساحت مقدس امام حسین(ع) و روز عاشورا شد و غیرت مردمی را که بر اساس نظر رهبر خویش تا کنون صبر و تحمل کرده بودند، به جوش آورد و در روز چهارشنبه 9 دی با اجتماع عظیم و میلیونی خود، حجت را به تعبیر رهبر انقلاب برای همه از جمله فتنه‌گران که دائماً ادعا‌های باطل خود را مستند به حمایت مردم بیان می‌کردند، تمام کردند.

«حجت بر همه تمام شده است. حرکت عظیم روز چهارشنبه نهم دى ماه حجت را بر همه تمام کرد. مسئولین قوه‌‌‌‌‌ مجریه، مسئولین قوه‌‌‌ مقننه، مسئولین قوه‌‌‌‌ قضائیه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه می‌دانند که مردم در صحنه‌‌‌اند و چه می‌خواهند. دستگاه‌‌‌‌‌‌ها باید وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنیت و اینها، هم وظائفشان در زمینه‌‌‌ اداره‌‌‌‌‌‌ کشور. » سخنرانی 19 دی ماه رهبر انقلاب

خروج فتنه گران  از کشتی نظام و انقلاب

بعد از راهپیمایی عظیم 9 دی که جمعیت راهپیمایان در تهران بیش از سه میلیون نفر تخمین زده می شد و خواسته های صریح مردم که بیان شد و نیز اتمام حجتی که رهبری اعلام کردند، جریان فتنه باز به خود نیامد و از توهم گرفتار شده به آن آزاد نشد. رهبر انقلاب در آسیب شناسی این رفتار فتنه‌گران دو عامل «خودبرتر بینی آنها از مردم» و «دل‌بستن به دشمن» را عامل انحراف و عدم بازگشت از راه منحرفی که انتخاب کرده اند، تحلیل کردند.

«خطاهائى در معارضین جمهورى اسلامى بود، که تا هر وقتى که این خطاها وجود داشته باشد، کارهائى که بکنند، ممکن است به مردم آزار و اذیتى وارد کند، اما بیشتر به ضرر خودشان است: یکى این است که معارضین جمهورى اسلامى غالباً خود را از مردم بالاتر دانسته‌اند. خطاى دوم این است که به دشمنان این مردم امید بستند، دل بستند. این، دو تا اشتباه بزرگ است. وقتى از مردم خودشان را بالاتر دانستند، لازمه‌اش این می‌شود که اگر مردم در یک حرکت قانونى یک اقدامى کردند، یک چیزى را خواستند، یک چیزى را نخواستند، انتخابى کردند، عملى انجام دادند، اینها بگویند نه؛ مردم، عوام بودند؛ این عوامگرائى است، این پوپولیزم است؛ ما این را قبول نداریم. خود را از مردم بالاتر دانستن، اینجا ظاهر می‌شود. ادعا ملاک نیست که بگویند ما مردمى هستیم؛ در عمل باید مردمى بود.» سخنرانی 6 بهمن رهبر انقلاب

اصرار و ابرام جریان فتنه بر مواضع ساختارشکن خود حتی بعد از راهپیمایی عظیم 22 بهمن، نشان داد که اینها با هر تحلیلی که دارند نمی خواهند به چارچوب های نظام برگردند و مدارای گسترده نظام با آنها و رویگردانی و اعتراض  وسیع ملت ایران  نسبت به آنها نیز در تجدید نظر آنها تاثیری ندارد و بنای آنها خروج از  کشتی نجات بخش نظام است.

«آن کسانى که این نقشه‌ى کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد می‌کنند، کسانى‌اند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست می‌دهند و صلاحیت ندارند. کسانى که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانى که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانى که آن انتخابات عظیم چهل میلیونىِ مایه‌ افتخار را زیر سؤال می‌برند، یک نقطه‌ قوّت را براى نظام می‌خواهند تبدیل کنند به یک نقطه‌ ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتى نجات - که نظام اسلامى است - بیرون مى‌اندازند؛ والّا هیچ کس نمیخواهد کسى را از کشتى نجات بیرون بیندازد»سخنرانی 6 اسفند رهبر انقلاب

ناکام گذاشتن استراتژى فشار از پایین و چانه زنى در بالا

 محور اصلى حرکت جریان فتنه بعد از انتخابات  بر اساس استراتژی فشار از پایین و چانه زنی در بالا، به عقب راندن نظام در مواضع اصولى آن بود و رهبر انقلاب هدف مرکزى این راهبرد محسوب مى‏شدند. ایستادگى رهبرى و قاطعیت ایشان على رغم فشارها، جریان فتنه را در مقاطع گوناگون کاملاً مأیوس کرد.

مقطع نخست  اعمال این استراتژی  روزهاى ابتدایى بعد از انتخابات خصوصا تجمع 25 خرداد بود که طى روزهاى دیگر نیز به صورت محدودتر ادامه پیدا کرد.  تحلیل عناصر اصلی جریان فتنه این بود که فشار به رهبری با تجمعات خیابانی نقطه اصلی است که باید روی آن ایستاد و با این کار رهبری و نظام را وادار به عقب نشینی کرد.

«توصیه موکد و مجدد این خدمتگزار شما آن است که به صورت مسالمت آمیز و با رعایت اصل عدم برخورد مخالفت‌های مدنی و قانونی خود را در سراسر کشور ادامه دهید» بیانیه شماره دوم موسوی، 24/3/88

 خطبه‏هاى نماز جمعه 29 خرداد که با اجتماع عظیم مردم و مواضع شجاعانه رهبری توام بود،  ضربه راهبردی مهمی به این استراتژی بود. 

«این تصور هم غلط است که بعضى خیال کنند با حرکات خیابانى، یک اهرم فشارى علیه نظام درست می‌کنند و مسئولین نظام را مجبور می‌کنند، وادار می‌کنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونى، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتورى است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه غلطى است. عواقبى هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.» خطبه نماز 29 خرداد 88 رهبر انقلاب

در مقطع دوم، ایجاد یک جنگ فرسایشی بر اساس همان استراتژی، مورد نظر قرار گرفت. ایجاد اجتماعات خیابانی  و کشاندن دائمی بخشی از مردم به صحنه مقابله با حاکمیت تا آن  را خسته و مجبور به تن دادن به خواسته های جریان فتنه کنند.
«اگر این حسن‌ظن و اعتماد مردم از طریق صیانت از آرای آنها پاسخ داده نشود و یا آنها نتوانند برای دفاع از حقوقشان به نحوی مدنی و آرام واکنش نشان دهند مسیرهای خطرناکی در پیش خواهد بود که مسئولیت قرار گرفتن در آنها بر عهده کسانی است که رفتارهای مسالمت‌آمیز را تحمل نمی‌کنند.» بیانیه پنجم موسوی(شنبه شب) 30/3/  88

«مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم» و  «امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد». (بیانیه شماره 9 موسوی 10/4/88)  و جملاتی از این دست، گفتار تکراری آنها در بیانیه ها برای در خیابان نگه داشتن مردم و فشار به حاکمیت بود.

استفاده از ظرفیت های طبیعی جمهوری اسلامی و اجتماعات مردمی که نظام در پاسداشت روزهای مهم انقلاب و کشور خود دارد، از جمله ابزارهایی بود که آنها برای پیش بردن سناریو خود در فشار از پایین و چانه زنی از بالا مورد استفاده قراردادند.

«از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است، ضرورتی که لازمه آن، بهره‌گیری از ظرفیت‌های مردمی نظام جمهوری اسلامی است.»

استفاده از ظرفیت راهپیمایی روز قدس، از اولین نمونه های استفاده از ظرفیت جمهوری اسلامی برای اعمال فشار به آن محسوب می شود که سایر مناسبت ها(22 بهمن) را نیز بعد از آن مورد توجه و تاکید برای چنین کاری قرار داده است. 

«آنها به واضح‌ترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بی‌سابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بی‌نتیجه و پرخطا بودن سیاست‌های خود را ملاقات نمی‌کردند و زمانی با هزینه‌های سنگین عملکرد خود روبرو می‌شدند که برای چاره‌ کردن بسیار دیر بود. ....روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز می‌کند و به زودی بالغ می‌شود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا می‌دارد.» بیانیه شمار 13 موسوی

 13 آبان، 16 آذر و تاسوعا و عاشورا به همین منظور انجام شد تا حاکمیت را خسته و مجبور به تن دادن به خواسته‌های جریان فتنه کنند. اما مناسبت های دیگری بود که این جریان استراتژی خود در استفاده از این ظرفیت های انقلاب برای ضربه زدن به انقلاب با هدف خسته کردن نظام و رهبری و عقب نشینی در برابر فشارهای اجتماعی در پیش گرفت. راهپیمایى «9 دى» بعد از حادثه تلخ روز عاشورا بار دیگر این استراتژی را به شکست کشانید و بیانیه شماره 17 موسوی نیز نتیجه انفعال در برابر  حادثه  9 دی بود.

بعد از 9 دی،  جریان فتنه تلاش کرد با گذاشتن یک گام به عقب از مواضع خود که پذیرش تلویحی دولت در بیانیه شماره  17 موسوی بود، فضایی در جامعه و حاکمیت ایجاد کند که بتواند با مذاکره و حکمیت، خود را از بن بست گرفتار شده بعد از چند ماه فتنه گری رهایی بخشد و در واقع در عوض این عقب نشینی تاکتیکی، گام هایی را به جلو بردارد که نتیجه ای در برنداشت بلکه با آشکارتر شدن منطق و قاطعیت نظام در دل این مذاکرات مکتوب و شفاهی مستقیم و غیر مستقیم، این چاره جویی نیز بدون دستاوردی ره به جایی نبرد.

جریان فتنه در نهایت، روز 22 بهمن  را به عنوان یک نقطه عطف در استراتژى فشار از پایین و چانه زنى در بالا در نظر گرفت و تمام ظرفیت های داخلی و خارجی خود و دشمن را در این راه بسیج کرد که بتواند نظام و رهبری را  با فشار مردمی در این روز  مواجه کرده و مجبور به عدول از مواضع اصولی نماید. یکی از سران اصلی فتنه پیش بینی کرده بود که در روز 22 بهمن، 70 درصد مردم به نفع ما به خیابان خواهند آمد و نظام و رهبری تنها از حمایت 30 درصد برخوردار خواهند شد.

راهپیمایی عظیم و بی سابقه 22 بهمن در سال 88 در دفاع از انقلاب و نظام،  نقطه پایان این استراتژی ساختارشکن شد و جریان فتنه و حامیان معاند  داخلی و خارجی آنها را در بهت و سرگردانی  فرو برد.

«در قضیه‌ بیست و دوم بهمنِ امسال که این معجزه‌ عظیم الهى، خود را نشان داد، این حضور عظیم مردمى چشمها را خیره کرد، ... ملت ایران با آگاهى خود، با بصیرت خود، با همت خود، با دست قدرت الهى که دلهاى آنها را بیدار کرد، به دهان همه‌ این مخالفان مشت کوبیدند و حجت را بر همه تمام کردند.33»

*بخشی از کتاب جامعه شناسی 22 خرداد نوشته پرویز امینی


شق القمر

    2 نظر

شق القمر

شق القمر

شق القمر

حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از وجود یک رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته و از نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در دورانی از حیات آن می باشد.


  در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل ( بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند ...خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد ...و سپس ماه به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت.

 

کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان مارا سحر کرده است.

 

بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند " این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد... "اقتربت الساعة وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.

 

در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:

 

هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر  آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد...وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده می کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان مفید بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند... مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی 100 میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنید...آیا این عاقلانه است"؟؟!  در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.

"داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...

به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.

 

 

منبع: مجله الشریعه شماره 502 اکتبر 2007 چاپ اردن


آرزوی کافی ...

لا تخف و لا تحزن،ان الله معنا

اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم.   هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند.

مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم."

دختر جواب داد: " مامان   زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم   ."

آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت  . مادر بطرف  پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستم ببینم که می‌خواست و احتیاج داشت که گریه کند. من نمی‌خواستم که خلوت او را بهم   بزنم ولی خودش با این سؤال اینکار را کرد: " تا حالا با کسی خداحافظی کردید که می‌دانید برای آخرین بار است که او را می‌بینید؟

  " جواب دادم: " بله کردم. منو ببخشید که فضولی می‌کنم چرا آخرین خداحافظی؟   "  

او جواب داد: " من پیر و سالخورده هستم او در جای خیلی دور زندگی می‌کنه. من چالش‌های زیادی را پیش رو دارم و حقیقت اینست که سفر بعدی او برای مراسم دفن من خواهد بود   . "  

 "وقتی داشتید خداحافظی می‌کردید شنیدم که گفتید " آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. " می‌توانم بپرسم یعنی چه؟ "

او شروع به لبخند زدن کرد و گفت: " این آرزویست که نسل بعد از نسل به ما رسیده. پدر و مادرم عادت داشتند که اینرا به همه بگن."  او مکثی کرد و درحالیکه سعی می‌کرد جزئیات آنرا بخاطر بیاورد لبخند بیشتری زد و گفت: " وقتی که ما گفتیم " آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. " ما می‌خواستیم که هرکدام زندگی ای پر از خوبی به اندازه کافی که البته می‌ماند داشته باشیم. " سپس روی خود را بطرف من کرد و این عبارتها را که در پائین آمده عنوان کرد :

آرزوی خورشید کافی برای تو می‌کنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون توجه به اینکه روز چقدر تیره است.

آرزوی باران کافی برای تو می‌کنم که زیبایی بیشتری به روز آفتابیت بدهد .

آرزوی شادی کافی برای تو می‌کنم که روحت را زنده و ابدی نگاه دارد .

آرزوی رنج کافی برای تو می‌کنم که کوچکترین خوشی‌ها به بزرگترینها تبدیل شوند .

آرزوی بدست آوردن کافی برای تو می‌کنم که با هرچه می‌خواهی راضی باشی .

آرزوی از دست دادن کافی برای تو می‌کنم تا بخاطر هر آنچه داری شکرگزار باشی .

آرزوی سلام‌های کافی برای تو می‌کنم که بتوانی خداحافظی آخرین راحت تری داشته باشی .
بعد شروع به گریه کرد و از آنجا رفت .

می گویند که تنها یک دقیقه طول می‌کشد که دوستی را پیدا کنید? یکساعت می‌کشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول می‌کشد تا او را فراموش کنید .

اگر دوست دارید این را برای کسی که هرگز فراموش نمی‌کنید بفرستید و همچنین برای کسی که اینرا برای شما فرستاده است.

اگر آنرا نفرستید یعنی که آنقدر سرتان شلوغ است که دوستان خود را فراموش کرده اید. از زندگی لذت ببرید !

  

تقدیم به شما...دوستان عزیزم

آرزوی کافی برایتان می کنم